هر زمانی در دیارم حس غربت میکنم میروم مشهد سه روزی استراحت میکنم ای علی موسی الرضا.ع.هر دفعه میایم حرم تا دو ساعت با کبوتر هات صحبت میکنم
جای زائرهای تو بر روی چشمان من است من به عشق تو به زائر ها محبت میکنم من همیشه گوشه ی باب الجوادت ساکنم من به این باب الجوادت دارم عادت میکنم.. من کلاغم جای من صحن و سرایت نیست که من به کفترهای تو خیلی حسادت میکنم کفتران تو بماند؛ من به زائر های تو تا میایم پیش شان حس حقارت میکنم صحن جمهوری تو خیلی دلم را باز کرد کنج دیوار حیاطت با تو خلوت میکنم “وقت نقاره زدن داد و هوار عاشقی ست یعنی آقا جان ببین دارم صدایت میکنم آب و نانی برده ام از این دیار مشهدت تا تو هستی صاحبم احساس عزت میکنم کربلای من تویی، حج ام تویی، انگار که کربلا را در خراسانت زیارت میکنم.