چهل مناجات عاشقانه
رحیم کارگر محمدیاری
«سیدی! عبدک ببابک، اقامته الخصاصة بین یدیک، یقرع باب احسانک بدعائه فلا تعرض بوجهک الکریم عنّی و اقبل منّی ما اقول».[1]
ای
مولای من! بندهات بر در ایستاده و تو را میخواند و درب احسانت را به
مناجاتهایش میکوبد. پس از راه بزرگواری روی از من مگردان و آنچه میگویم
بپذیر.
خــدایــا بر در تـو بندة تـوسـت
همی خواهان آن گل خندة توست
تو روی نازنیـن از مـن مـگـردان
بـزرگـی و کـرم زیـبنـدة تـوست
«اللهم! إنّی اتوب الیک من کلّ ما خالف ارادتک اوزال عن محبّتک من خطرات قلبی و لحظات عینی و حکایات لسانی».[2]
بار
خدایا! من از هر چه خلاف خواست تو یا بیرون از محبت تو باشد، از
اندیشههای قلبم و نگرشهای چشمم و حکایتهای زبانم، به درگاه تو، توبه
میکنم و بسوی تو باز میگردم.
خدایا ! ای صفا بخش دل و جـان
پـنـاه بـی پـنـاهـان پــشـیـمــان
زگوش و چشم و قلب فاسد خود
منـم شـرمـنـده و زار و پـریـشان
«یا ربّ ارحم ضعف بدنی ورقّة جلدی و دقة عظمی، یا من بدء خلقی و ذکری و تربیتی، هبنی لابتداء کرمک و سالف برّک بی».[3]
ای
پروردگار من! بر ناتوانی کالبدم رحمت فرمای و بر نازکی پوست و شکنندگی
استخوانم ببخشای. ای آن که آفرینش مرا و نام و نشان مرا و تربیت مرا آغاز
کردی، به حق آغاز کرمت و سابقة نیکیات با من، بر من ببخشای.
خـدایـا رحـمتآور بر مـن امـروز
کـه هـستم نـامه تاریک و سیه روز
به ضعف جسم و جلدم کن نگاهی
ره عشـق خـودت را بر مـن آمـوز
«و قد خضعت بالإنابة الیک و عنوت بالإستکانة لدیک. اللهم! فإن طردتنی من بابک فبمن الوذ و ان رددتنی عمّن جنابک فبمن اعوذ».[4]
پروردگارا!
همانا به انابه به درگاهت سر فرود میآورم و با زاری و خاکساری قصد
پیشگاهت میکنم. اگر مرا از در خود برانی به چه کسی پناهنده گردم و اگر از
آستانت دورم کنی، به چه کسی پناه برم؟
خــدایـا ای پـنـاه بـیپنـاهـان
بـرانی گر مـرا از کـوی جـانان
به که گویم غـم و درد دلـم را
به که رو آورم از دست شیطان
«الهی! ظلّل علی ذنوبی غمام رحمتک و ارسل علی عیوبی سحاب رأفتک، فو عزّتک ما اجد لذنوبی سواک غافراً».[5]
خدایا!
ابر رحمتت را بر گناهان من سایه افکن کن و سحاب مهرت را بر عیبهایم
بباران. به عزّت تو سوگند که جز تو، گناهان خویش را آمرزندهای نمییابم.
خدایـا ای رحـیم بـنده پرور
بکن ابر کـرم را سـایه گـستر
نمیبینم به جز تو من غفوری
بمیرانـم کنون پـاک و مـطهـّر
الهی! امرتنی فعصیتک و نهیتنی فارتکبت نهیک، فاصبحت لاذا برائة لی فاعتذر و لا ذاقوة فانتصر، فبأی شیء استقبلک یا مولای».[6]
ای
خدا و ای مولای من! تو مرا به نیکی فرمان دادی و من سرکشی کردم و تو
بازداشتی و من بدی کردم. اکنون نه کسی را دارم که عذر گناهم را بخواهد و نه
قدرتمندی که از او یاری طلبم. پس چگوانه رو به سوی تو آورم، ای مولای من؟
خدایا درد مـن بـاشد زعصیان
چه گویم از دل در بـند شیطان
گنه کاریم از حد گـشته افزون
مرا یاری نمـا ای جـان جـانان
«الهی و سیدی! و عزّتک و جلالک لئن طالبتنی بذنوبی، لاُ طالبنّک بعفوک و لئن طالبتنی بلؤ می لأطالبنک بکرمک».[7]
ای
خدا و ای مولای من! به عزّت و جلالت سوگند، اگر مرا به خاطر گناهانم
بازخواست کنی، من نیز تو را به خاطر عفو و بخشایشت بازخواست خواهم کرد و
اگر مرا به خاطر فرومایگیام بازخواست کنی، تو را به خاطر بزرگواریات
بازخواست خواهم کرد.
خــداونــدا قسم بر عز و جـاهت
بـه آن کـر و بـیـان بــارگـاهــت
اگر مـن را بـه عصـیـانـم بـرانـی
به عفوت میشوم من داد خواهت
«مولای! إذا رأیت ذنوبی فزعت و إذا رأیت کرمک طمعت، فإن عفوت فخیر راحمٍ و إن عذبت فغیر ظالمٍ».[8]
چون
به گناهان خود مینگرم، بر خود میلرزم و چون به احسان تو مینگرم، طمع
میورزم. اگر بر من ببخشایی رواست که بهترین بخشندگانی و اگر عذابم دهی، در
حقم ستم نکردهای.
خــداونــدا طـمـع دارم فـــراوان
به لطف و بخششت با چشم گریان
ســزاوار عذابـی جــانــگــزایــم
بــبــخــشـا ای طـبیب دردمـنـدان
«الهی! انا عبدک الضعیف المذنب و مملوکک المنیب، فلا تجعلنی ممن صرفت عنه و جهک و حجبه سهوه عن عفوک».[9]
خدایا!
من بنده ناتوان توأم، بندة گنه کار و مملوک تو که به تو روی آوردهام. پس
مرا از آن گروه قرار مده که روی از آنان بر میگردانی و بیخبرشان از
بخشایش تو در پرده نگاهشان داشته است.
خدایا ناتوان زشت کــارم
گذشته در تباهی روزگارم
مرا در جرگة نـامحرمـانت
نیـنداز و بـکـن امـیدوارم
«فوا اسفاه من خجلتی و افتضاحی و وا لهفاه من سوء عملی و اجتراحی، اسئلک ان تهب لی موبقات الجرآئر و تستر علی فاضحات السرآئر».[10]
پس
افسوس بر شرمساری و ننگینی من و دردا بر بدی کردار و جنایتکاریام. از تو
میخواهم که گناهان کشندهام را ببخشایی و رسواییهای نهانم را بپوشانی.
خـدایـا شـرمـسارم شـرمـسـارم
به غیـر از کـوی تو جـایی ندارم
دل من بردة نفـس پلشت اسـت
به لطف و رحمتت چشم انتظارم
«الهی
و سیدی! إن کنت لا تغفر الا لأولیائک و اهل طاعتک، فإلی من یفزع المذنبون و
إن کنت تکرم الا اهل الوفائ بک، فبمن یستغیث المسیئون».[11]
خداوندا
و بزرگوارا! اگر تو تنها یاران و فرمانبران خود را ببخشایی، آخر گناه
کاران به که روی آورند؟ و اگر تو تنها به وفادارانت کرم کنی، آخر بدکاران
به کجا پناه برند؟
خـداونـدا به حـق اولـیـایـت
به خوبان عزیـز و با وفـایـت
مرا داخل نما در کوی عشقت
پنـاهـم ده بـه بـزم کبـریایت
«الهی! ان کان قد دنا اجلی و لم یقربنی منک عملی، فقد جعلت الاعتراف الیک بذنبی وسائل عللی. الهی! ان عفوت فمن اولی منک بالعفو».[12]
خداوندا!
آن دم که مرگ من فرا رسد و گناه کاری ام مانع تقرّب به تو گردیده، اعتراف و
اقرار به گناه را وسیلة عذر خواهی قرار دادهام. خداوندا! اگر بر من
بخشودی، چه کسی سزاوارتر به بخشایش است؟
خـداوندا شبی دمساز خود کن
مـرا پــروانـة جـانبـاز خودکن
چشان شهد وصالت را به جانم
اسیـر در گـه پـر راز خـود کن
«اللهم! الیک فررنا من ذنوبنا، فآونا تآئبین و تب علینا مستغفرین و غفر لنا متعوذین و اعذنا مستجیرین».[13]
خداوندا!
به سوی تو از گناه هایمان پناه آوردهایم. پس ما را که از گناه برگشتهایم
بیامرز و توبهمان را قبول کن و این پناهندگان را که رو به تو آوردهاند،
پناه ده.
خداوندا نگاهی کـن به حـالـم
مرا دریاب از این قـیل و قـالـم
شده دنیای من تاریک و غمناک
ز درد بـیکـسـی دائـم بـنـالـم
«و ما انا یا سیدی و ما خطری، هبنی بفضلک سیدی و تصدق علی بعفوک و جللنی بسترک و اعف عن توبیخی بکرم وجهک».[14]
مولای
من! مرا ارزش و قابلیتی نیست، با بزرگواریات گناهانم را ببخش و از این
بخشایش بر من منت بگذار و با کرم خود گناهم را پرده پوشی کن و از ملامتم به
بزرگواری خود در گذر.
خـداونـدا مـنـم عبـد گنه کار
اسیـر نفس بد اندیش و بـدکار
مرا شـرم آید از گفتار و کـردار
تویی و من، من عاصی تو غفار
«یا
واسع المغفرة یا باسط الیدین بالرّحمة فو عزّتک یا سیّدی لو نهرتنی، ما
برحت من بابک و لا کفقت عن تملقک لما الهم قلبی من العمرفة بکرمک».[15]
ای
آمرزندة بی حساب و ای گشاده دست مهربان، و ای مولای من! سوگند به
بزرگواریات که اگر از درگاهت برانیام، هرگز درگاهت را رها نکنم و از تمنا
دست نخواهم کشید که دلم شناسای کرم بیپایان تو است.
خــدایـا ای پـنـاه بـیپـنـاهـان
شـفـا بخش دل بـیمـار انـسـان
برانی گـر مـرا از کـوی پـاکـت
نخواهم رفت هرگز زان گلستان
«کن اللهم بعزتک لی فی کل الاحوال رؤفا و علی فی جمیع الأمور عطوفاً الهی وربی! من لی غیرک، اسئله کشف ضری و النظر فی امری».[16]
و
سوگند به عزتت بار الها! که در همة احوال به من مهربان باشی و در همة
کارها به من توجه کنی. ای اله من و ای پروردگار من! جز تو کیست برای من که
از او بخواهم تا رنج مرا بر طرف سازد و در کارم نظر افکند.
الهی ای حبیب توبه کـاران
عزیز و دلـبر عارف تبـاران
به غیر تـو ندارم یـار هرگز
به لطف تو نظر دارم فراوان
«الهی! ان اخذتنی بجرمی اخذتک بعفوک و ان اخذتنی بذنوبی اخذتک بمغفر تک و ان ادخلتنی النّار، اعلمت اهلها انّی احبّک».[17]
الهی!
اگر مرا به جرمم گیری، تو را به بخشایشت گیرم و اگر مرا به گناهانم گیری
تو را به آمرزشت گیرم و اگر مرا به آتش دراندازی، به گروه اهل آتش میگویم
که تو را دوست دارم.
خـداونـدا قـسم بر بخشش تـو
منـم مـحتـاج آن آمــرزش تـو
تو را من دوست میدارم فراوان
بسوزم گر چه مـن در آتش تـو
«اللهم! ان یکن الندم توبة الیک فانا اندم النّادمین و ان یکن التّرک لمعصیتک إنا بة فانا اول المنیبین».[18]
بار
خدایا! اگر پشیمانی نزد تو، بازگشت و توبه محسوب شود، پس من پشیمانترین
پشیمانانم و اگر ترک نافرمانی تو بازگشت باشد، پس من نخستین بازگشت
کنندگانم.
خــدایـا! مـن پشیمانم پشیمان
کجا رو آورم از زخـم عصیـان
سیــاهـیهـای دل زارم نموده
بکن رحمی بر این زار پریشان
«اللهمّ
انّی لمقرّ غیر منکر و تائب الیک ممّا اقترفت و عائذ بک فی هذا المقام
ممّا قدّمت من الأعمال الّتی تقدّمت الّی فیها و نهیتنی عنها و او عدت
علیها العقاب».[19]
[1] . بحارالانوار، ج 98، ص 82 (دعای ابوحمزة ثمالی).
[2] . صحیفة سجّادیه، دعای 31 (دعای توبه).
[3] . اقبال، ص 706 (دعای کمیل).
[4] . صحیفة سجّادیة (مناجات خمسة عشر).
[5] . همان (مناجات خمسة عشر).
[6] . بحارالانوار، ج 89، ص 216 (دعای عرفه).
[7] . همان، ج 98، ص 82.
[8] . همان.
[9] . اقبال، ص 689 (مناجات ماه شعبان).
[10] . صحیفة سجّادیه (مناجات خمسة عشر).
[11] . بحار الانوار، ج 98، ص 82 (دعای ابو حمزة ثمالی).
[12] . همان.
[13] . همان، ص 101 (دعای ماه رمضان).
[14] . همان، ص 82 (ابو حمزه ثمالی).
[15] . همان، ج 98، ص 82 (دعای ابو حمزة ثمالی).
[16] . اقبال، ص 706 (دعای کمیل).
[17] . همان، ص 689 (مناجات ماه شعبان).
[18] . صحیفة سجّادیه، دعای 31 (دعای توبه).
[19] . مصباح الزائر، ص 34 (دعای ماه ربیعالاول).
@#@
خداوند!
من به گناه خود اعتراف میکنم و منکر آن نیستم، اما از آن پشیمانم و اکنون
به تو از کارهایی که بیش از این کردهام و تو مرا منع فرموده و وعدة عذاب
داده بودی، پناه آوردهام.
مرا نومید از این درگه نرانید
سخن دارم تبه کارم نخوانید
به نادانی و غفلت سر نمودم
مــرا از دام نـابودی رهـانید
«یا عظیم المنّ، یا قدیم الإحسان! این رحمتک الواسعة، این عطایاک الفاضلة، این مواهبک الهنیئة، این صنائعک السنیة».
[1]ای
احسان کنندة دیرین و ای بزرگوار صاحب منّت! کجاست رحمت بی پایان تو؟ کجاست
بخششهای نیکوی تو؟ کجاست نعمتهای گوارای تو و کجاست بزرگواری بی حد تو؟
فـــروغ رحــمــت بــی انتهــایت
عطـــا و نعمــت و اکـرام هـایــت
کجا هست ای عظیم المنّ و احسان؟
که مـا هستیم محتــاج و گــدایــت
«اللهم!
ایقنت انّک انت ارحم الراحمین فی موضع العفو و الرحمة واشد المعاقبین فی
موضع النکال و النقمة، فاجب یا رحیم دعوتی و اقل یا غفور عثرتی».
[2]پروردگارا!
به یقین میدانم که همانا تو در مقام بخشایش و رحمت، رحیمترین رحم
کنندگانی و در مقام عبرت قرار دادن بدکاران و مکافات دادن به عقوبت،
سختترین عقاب کنندهگانی. پس ای مهربان تقاضایم را برآورده ساز و ای
آمرزگار از لغزشم در گذر.
خدایا تو عزیـز و مهربانـی
قدیر و لایزال و مستـعانـی
عقوبت را زمن بردار امروز
تو بخشایشگری و جاودانی
«اللهم
اعوذ بکرم وجهک ان تقیمنی مقام الخزی و الذّلّ یوم تهتک فیه الاستار و
تبدو فیه الاسرار و الفضائح و ترعد فیه الفرآئص یوم الحسرة و الندامة».
[3]پروردگارا!
به بزرگواری تو پناه میبرم تا مرا رسوا و خوار نسازی، در آن روزی که
پردهها دریده میشود، رازها و رسواییها آشکار میگردد و دلها از هراس
میلرزد، روز حسرت و پشیمانی.
الهی مـن هراسـانم هـراسـان
زر سوایی روز حشـر انسـان
دو دستان من و دامان عزت
ترحم کن به این بدکار نادان
«الهی! ذنبی بذّت الطود و اعتلت و صفحک عن ذنبی اجلّ و ارفع، الهی! فإن تعفو فعفوک منقذی و الا فبالذنب المدمّر أصرع».
[4]خدایا!
گناهان من از کوه بلندتر است و گذشت تو از گناه من بزرگتر و بالاتر.
خدایا! اگر مرا ببخشایی، پس بخشایش تو رهایی بخش من است و گرنه با گناه به
هلاکت مبتلا خواهم شد.
خدایا جرمم از حد گشته افـزون
شده قلبم سیاه و دل پر از خـون
مرا رنجی است جانکاه و کشنده
بـه فریـادم بـرس اکـنون اکـنون
«فیا
مولای و یا مؤمّلی و یا منتهی سؤلی فرّق بینی و بین ذنبی المانع لی من
لزوم طاعتک، فانما اسئلک لقدیم الرّجاء فیک و عظیم الطمع منک».
[5]ای
سرانجام آرزوهایم و ای تمامی خواهش هایم، میان من و گناهم جدایی افکن،
گناهی که مرا از طاعت تو باز میدارد. من تنها از تو طلب حاجت میکنم که از
دیر باز به تو دلبستهام.
خـدایـا عاشــق دلــبستــهام مــن
که چون چشم انتظاری خستهام من
مــرا از زشــت کـــاری دور فرما
بـه خیـل تـائبـان پیــوستـهام مـن
«اللهمّ انّک انزلت فی کتابک ان نعفو عمّن ظلمنا و قد ظلمنا انفسنا، فاعف عنّا، فإنّک اولی بذلک منّا».
[6]خداوندا!
تو در کتابت آوردهای که «ما از گناه آن کس که بر ما ستم کرده است،
میگذریم»، ما به خود ستم کردهایم، از گناهانمان در گذر که بدین بخشش
سزاوارتری.
خداوندا دل پـاکم عطــا کــن
مرا از بـت پرستیهـا جدا کـن
سفیر مهر خـود را کـن روانـه
به کنج قلب من شادی نشا کن
«اللهمّ! معرفتی یا مولای دلیلی علیک و حبّی لک شفیعی الیک و انا واثق من دلیلی بدلالتک و ساکن من شفیعی الی شفاعتک».
[7]مولای
من! شناختم از تو راهنمای من به سوی تو است و محبتم شفیع من در پیشگاه تو.
از راهنمای خود مطمئنم که تو راهنمای منی و از شفیعم به شفاعت تو
آسودهام.
خدایا عشق تو دیوانهام کـرد
امید بخششت مستانهام کـرد
یقین دارم که هستی رهنمایم
صفای حب تو فرزانهام کرد
«یا سیدی! عظم املی و سآء عملی، فاعطنی من عفوک بمقدار املی ولا تؤ اخذنی بأسوء عملی؛ فإنّ کرمک یجل عن مجازاة المذنبین».
[8]مولای
من! آرزویم بزرگ و کردارم ناپسند است. تو بخشایش خویش را به اندازة آرزویم
ارزانی دار و گناهانم را بر من مگیر. کرمت از حد مجازات گنه کاران برتر
است و شکیباییات از آن بیشتر.
خـدایـا ای امیـر شهـر دلهـا
کریم و چاره ساز مشکـل مـا
همــه کـردار مـا اهریمنی شد
ببخش این روسیاهان درت را
«فأسئلک یا ربّ بنور وجهک الّذی اشرقت له الارض و السماوات و کشفت له الظلمات، ان لا تمیتنی علی غضبک و لا تنزل بی سخطک».
[9]بار
خدایا! از تو میخواهم، تو را سوگند به پرتو وجودت - که آسمانها و زمین
را روشن ساخته و تاریکی را از میان برده است - مرا آن گاه که بر من خشم
گرفتهای نمیرانی و خشم خود را بر من فرود نیاوری.
خـدایا روشنی بخش جهـانـی
حبیب و مونس صاحب دلانی
مـرا مغضوب درگاهت نمیران
تـو غفـار الذنـوب و مهربـانی
«یا
غیاث المستغیثین و یا مجیب دعوة المضطرّین و یا ربّ المستضعفین و اعف عنّی
و اغفرلی کلّ ما سلف من ذنوبی و اعصمنی فیما بقی من عمری و استر علیّ».
[10]ای
پشت و پناه دادخواهان و ای پاسخ گوی دعای پریشان خاطران و ای خدای
ناتوانان! بر تقصیرم ببخشای و از گناهان گذشتهام در گذر و در زندگی
آیندهام مرا از گنه کاری نگه دار و زشتیهای مرا بپوشان.
الـهـی ای پـنـاه دادخـواهــان
یگـانـه چـاره سـاز نـاتـوانـان
پریشـان خـاطـران درگهـت را
ببخش و کردههاشان را بپوشان
«یا
حبیب من تحبّب الیک و یا قرّة عین من لاذبک و انقطع الیک، انت المحسن و
نحن المسیئون؛ فتجاوز یا ربّ عن قبیح ما عندنا بجمیل ما عندک».
[11]ای
دوستدار کسی که تو را دوست میدارد و ای شادمانی کسی که به تو روی میآورد
و از همه میگسلد، تو نیکو کاری و ما همه بدکار. پس از گناهانمان به
نیکویی خود درگذر.
الهی ای حبیب عشـق ورزان
فروغ مـحفـل نیکـو تـبـاران
دل غمگین ما را شـادمان کن
گـل غفـران نثـار مـا بگردان
«یا
ربّ! انا الّذی لم استحیک فی الخلآء و لم اراقبک فی الملآء. انا صاحب
الدواهی العظمی انا الذی علی سیّده اجتری، انا الّذی العظمی انا الّذی علی
سیّده اجتری، انا الّذی عصیت جبّار السمآء ... فالآن من عذابک من
یستنقذنی».
[12]خداوندا!
منم آن کس که نه در تنهایی از تو شرم کردم و نه در آشکار مراقب فرمانت
بودم. من آنم که مصیبتها بر من روی آورده و بر مولای خود گستاخی را از حد
گذرانده است. من آن کسم که کارساز آسمان را نافرمانی کرده است ... پس کیست
که مرا اکنون از عذاب تو رهایی دهد؟
خدایا بندهای بیشرم هستــم
که عهد بندگی را من شکستم
مرا از آتش قهرت رهـا سـاز
که در درگاه تو گستاخ پستم
«یا
حنّان یا منّان، یا رحیم و یا رحمان، یا غفّار یا ستّار، نجّنی برحمتک من
عذاب النّار و فضیحة العار اذا امتاز الاخیار من الاشرار».
[13]ای
پر محبت و رأفت! ای احسان کننده به بندگان! ای بخشندة مهربان و ای قهر
کنندة پرده پوش! به حق رحمت بی نهایتت مرا از آتش عذابت نجات بخش و از
رسوایی و ننگ محفوظ دار در روزی که نیکان از بدان جدا میشوند.
خـدایـا ای که غفـّاری و سـتّار
همـی ترسـم ز رسوایـی کـردار
بپوشان زشتــی رفتــار مــن را
بکن رحمی بر این عبد گنه کار
«اللهمّ! فاقبل توبتی کما وعدت واعف عن سیّئاتی کما ضمنت و اوجب لی محبّتک کما شرطت».
[14]پروردگارا!
آن سان که وعده دادهای توبهام را بپذیر و آن سان که ضامن شدی کارهای بدم
را ببخشای و آن گونه که شرط کردی، دوست داشتن خود را بر من واجب گردان.
خدایا گفتـهای تـوبـه پـذیـرم
گنـه کـاران بـدرا دسـتگـیـرم
من بـد را بـبخشــا و بیامــرز
بکن لطفی که با عشقت بمیرم
«و
قداتیتک یا الهی بعد تقصیری و اسرافی علی نفسی معتذراً نادماً منکسراً
مستغفراً ... اللهمّ فاقبل عذری و ارحم شدة ضرّی و فکّنی من شدّ و ثاقی».
[15]ای
خدای من! پس از کوتاهی ورزیدن از اسراف بر نفس خود، عذر خواه، پشیمان،
شکسته خاطر و آمرزش خواه به درگاهت آمدهام ... بار الها! پس عذرم را بپذیر
و بر شدّت پشیمانیام رحمت آور و از بند استوار هوای نفسم آزاد کن.
خـدایا من پریشانم پریشان
زافعالم کنون هستم پشیمان
به درگاهت پناه آوردهام من
رهایـم کن زبند دام شیطان
«یا غافر الذّنب یا قابل التوب، این سترک الجمیل، این عفوک الجلیل، این فرجک القریب، این غیاثک السریع؟».
[16]ای
بخشایندة گناه و ای پذیرای توبه! کجاست پرده پوشی زیبا و بخشش بزرگوارانة
تو؟ کجاست گشایش نزدیک تو و کجاست فریاد رس شتاب آمیز تو؟
نشان فضل و لطف و بخشش تو
سـروش رحـمت و آمـرزش تـو
کجا هست ای خداوند خطا پوش
که میخواهم گذشت و نرمش تو
«ادعوک یا سیّدی بلسان قد اخرسه ذنبه. ربّ اناجیک بقلب قد اوبقه جرمه، ادعوک یا ربّ راهباً راغباً راجیاً».
[17]سرور
من! با زبانی که از بسیاری گناه بسته است، تو را میخوانم و با دلی که خطا
کاری در ورطة هلاکت افتاده است، تو را میجویم و صدایت میزنم. خدایا! با
دلی که هراسان است از خشم تو و امیدوار است به کرم تو، میخوانمت».
خـدایـا! با زبـان و قلـب پستـم
تو را میخوانم و شرمنده هستـم
صدایت میزنم در هـر مناجـات
بگیر از لطف خود همواره دستم
«اللهمّ! إنّی اتوب الیک فی مقامی هذا من کبآئر ذنوبی و صغائرها و بواطن سیّئاتی و ظواهرها، اللهمّ تب علیّ حتّی لا أعصیک».
[18]
[1] . بحارالانوار، ج 98. ص 82 (ابو حمزه ثمالی).
[2] . اقبال، ص 58 (دعای افتتاح).
[3] . مصباح الزائر، ص 34 (دعای ماه ربیع الاول).
[4] . صحیفة علویّه (مناجات منظوم حضرت امیر ـ علیه السلام ـ ).
[5] . بحارالانوار، ج 98، ص 82 (دعای ابو حمزه ثمالی).
[6] . همان، ج 98، ص 82 (دعای ابو حمزة ثمالی).
[7] . همان.
[8] . همان، ج 98، ص 82 (دعای ابو حمزة ثمالی).
[9] . همان، ج 89، ص 216 (دعای عرفه).
[10] . همان، ج 98، ص 101 (دعای ماه رمضان).
[11] . همان، ص 82 (دعای ابو حمزه ثمالی).
[12] . همان، ج 98، ص 82 (دعای ابو حمزة ثمالی).
[13] . صحیفة سجّادیه (مناجات خسمة عشر).
[14] . همان، دعای 21 (دعای توبه).
[15] . اقبال، ص 706 (دعای کمیل).
[16] . بحارالانوار، ج 98، ص 82.
[17] . همان (دعای ابو حمزة ثمالی).
[18] . صحیفة سجّادیه، دعای 31 (دعای توبه).
@#@
بار
خدایا! در پیشگاه تو از گناهان بزرگ خود و گناهان کوچک خود توبه میکنم و
از بدکاریهای نهانی و آشکار خویش آمرزش میطلبم. خداوندا مرا به توبهای
برانگیز که از فرمانت سرنپیچم.
خـدایـا ای گنه بخش توانا
گناهانم فراوان است و پیدا
سر افکنده نمایم توبه اینک
معاصـی من بـد را ببخشـا
«اللهمّ انت ربّی و انا عبدک و احقّ من سئل العبد ربّه و لم یسئل العباد مثلک کرماً وجوداً».
[1]خداوندا!
تو پروردگار منی و من بندة توأم. سزاوار است که بنده از پروردگار خویش
حاجت بخواهد. آیا بندگان از سروری چون تو - با آن همه بخشایش - حاجت
نخواهند؟
خـداونـدا تـویـی پــروردگــارم
انـــیــــس و آشــنــای راز دارم
زتو بخشش سزاوار است و رحمت
بـســــان تــائبـــان نـالان و زارم
«الهی! کفی بی عزّاً ان اکون لک عبداً و کفی بی فخراً آن تکون لی ربّاً، انت کما احبّ، فاجعلنی کما تحبّ».
[2]خدایا!
این عزّت مرا بس که بندة تو باشم و این فخر مرا بس که پروردگار من باشی.
تو آن چنانی که دوست میدارم. پس مرا چنان کن که دوست میداری.
خدایـا، عاشقی شــرمندهام من
به درگــاه عظیمــت بندهام من
تو را من دوست میدارم فراوان
به یـاد روی تو در خنـدهام من
«آه!
ان قرأت فی الصحف سیّئةً انا ناسیها و انت محصیها، فتقول خذوه؛ فیاله من
مأخوذٍ لا تنجیه عشیرته و لا تنفعه قبیلته، آه من نارٍ تنضج الاکباد و
الکلی، آه من نارٍ نزّاعةٍ للشوی، آه من غمرةٍ من لهباة لظی».
[3]آه
و فریاد از آن که اگر در نامة اعمال خود عمل قبیحی را ببینم که من آن را
فراموش کرده بودم، ولی در پیشگاه علم تو محفوظ و در نامة من ثبت شده است و
در آن روز، خطاب عتاب آمیز از جانب تو برسد که او را بگیرید، در آن روز
کیست که به داد و فریاد این آدم برسد؟ آه و فریاد از آتشی که دل و جگر آدمی
را کباب میکند. آه از آتشی که اعضا و جوارح آدمی را جدا میکند. آه از
شدّتی که از شعلههای آتش جهنم بر میخیزد.
خداوندا منم با نالـه هــمــدم
شریک غصهها و محنت و غم
قبولم کن که هستم شرمسارت
تمام کردههـایم نـاقص و کـم
[1] . بحارالانوار، ج 98، ص 101 (دعای ماه رمضان).
[2] . صحیفة علویّه، ص 169 (دعای حضرت علی ـ علیه السلام ـ ).
[3] . بحارالانوار، ج 9، ص 510 (دعای حضرت علی ـ علیه السلام ـ ).